...دلتنگی هایم...

گاهی وقت ها یه حرف هایی کنج دلت میشینه که تا پروازشون ندی آروم نمی گیری... اینجا پشت بوم دل منه...

غریزه حیوانی...


از تنها چیزی ک متنفرم غربزه حیوانیه....

چرا ما باید ی همچین غریزه ای داشته باشیم؟ ک دنبالش این همه گناهکار پیدا بشن...

میدانم ک خدا ب ما اختیار داده و.....

ولی وقتی هزار نفر این اختیار را می اندارند دور و میروند سراغ غریزه شان...و...

چرا باید همچین غریزه ای باشد ک هر چه درموردش میشنویم توی خودمان جمع تر بشویم؟

چرا باید وقتی یک نفر با افتخار از غریزه اش حرف میزند توی دهنش نکوبیم؟

چرا نمیتوانیم یک پاک کن برداریم و بخش غریزه همه ادم ها را پاک کنیم؟

ک دیگر روزنامه فروش ب من چرت نگوید؟

ک من از ترس غریزه هزار اشرف مخلوقات محدود ب چادر نشوم...

چرا این غریزه را نمیکنید بی اندازید دور؟

چرا تا می ایی با یک نفر حرف بزنی دور برمیدارد...

چرا تا می ایی مثل ادم با یکی رفتار کنی غریزه اش مثل چی میزند بیرون....

خاک بر سر این غریزه....

من از هرچه مرد توی عالم است متنفرم...

خاک برسرتان...و غریزه تان...خاک....

۰ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سلام ...
به وبلاگ من خوش اومدین ...
اینجا یه دفترخاطرات روزانه است ...
و پر از حرفای چرت و پرت دل یه دانشجو...
و محدودیت هاش...
...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان