...دلتنگی هایم...

گاهی وقت ها یه حرف هایی کنج دلت میشینه که تا پروازشون ندی آروم نمی گیری... اینجا پشت بوم دل منه...

حس مادری.....

حالم ب طرز فجیعی داغون است.....دلخورم.....از خودم....قراراست یک داستان بنویسیم....از یک مادر و حس مادرانه اش بنویسیم....و البته...انقدر بد بنویسیم ک گند بزنیم ب باور خاننده از حس مادری....

خب الان من چیییییییی بنویسم....مهدیه و زخانم هردوتاشان داستان نوشته اند.....و الحق ک چ معرکه نوشته اند....و من...مثل شکوفه ای بین این دو عزیز....

مهدیه با ده خط انقدر خوب این حس را توی وجودخاننده میریزد....ک من با یک ص هم نتوانستم....اخر سرهم خاننده همه تقصیرهارا گردن پسره می اندازد....تا مادرش....اه...

۰ موافق ۰ مخالف
حالا یه داستان که اینقدر ناراحتی نداره 
کلا استاد بزرگنمایی هستید :)))

:-\


خب مشق شبمان است...باید تحویلشان بدهیم...ولی من هیچ تصوری از یک مادر بد ندارم...نمیدانم...چرا مغزم خشکیده است...همه جمله هایم مثل خم شده اند...شت...
بعدش هم....بعضی چیزها ممکن است برای یک نفر مهم باشد و برای دیگری نع....و الان مساله مرگ و زندگیست .  .

سلام!
[کامنت نفر قبلا ایضا اینجا قرار گیرد]!
شاد باشی و خوب!

علکم السلام...



وضعیت بنده هم اکنون:
•/\•
 ~

سلام!
کتاب داستان می‌خونم! ولی توی این برنامه‌م نیست!
شبی یک ربع تا ۲۰ دیقه داستان میخونم!
اکثرا یا تاریخی، یا علمی-تخیلی قدیمی از ایزاک آسیموف و آرتور سی کلارک و ...!
بعدم عمر آدمی اونقدر نیست هر چیزی بخونه! (هری‌پاتر؟ :|)!
آیا شما به هر غذایی یک گاز می‌زنی؟! حتی غذاهای سمی و یا مسموم!!؟!
کتاب هم غذای روح است! روحت رو نرسی بهش تهش میبینی به پوچی رسیدی و چیز نداری!
و غصه و غصه و غصه و هیچ....!
ممنون بابت نظر خوبت!
شاد و خرم باشی!

علیک السلام...
خب چرا ب هرک میگوییم هری پاتر بخوان لب هایش را جمع کرده و باهمان حالت اکراهی ک ن درصدا و صورت ک در نوشته هایش هم داد میزند میگوید هریییی پاتررررر؟
واقعا من سر خواندن کتاب هایش عشق میکردم....
مسلم است ک کتاب بد نباید خاند...
ولی چ اشکالی دارد ب کسی ک همیشه دیزی و کله پاچه و ابگوشت میخورد پیشنهاد پیتزا بدهیم؟؟؟؟

سلام!
اگر هری‌پاتر رو در حد پیتزا می‌بینید خب دیگه حرفی نمیمونه در حوزه کتاب با هم بزنیم! :)))))))))))
شاد باشید و خرم!

علیک السلام...
من ک گفتم تیپ روشنفکری برنداریییید....دیییی...
خب خاندنش برای بنده لذت داشت...
چرا اینجوری حرف بزنیم...
حالا در حد یک پیتزا ک ن...ولی یک قاچ پیتزا ک بود...
بعدش هم ادم نباید خجالت بکشد ااز این ک هری پاتر میخاند....باید تجربه کرد....
سلامت باشید....و همچنین.....

خواننده خام معلم

؟؟؟;-)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سلام ...
به وبلاگ من خوش اومدین ...
اینجا یه دفترخاطرات روزانه است ...
و پر از حرفای چرت و پرت دل یه دانشجو...
و محدودیت هاش...
...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان