خوب نیست ک این روزها نوشته هایم همه یک رنگ و بو دارند ولیییی...
ب من چ ک اتفاقات اطراف این طوری هستند...
از مامان میپرسم اگر یک شارژر گوشی توی ماشین بابا پیدا میکردی بهش شک میکردی؟؟؟؟
_خب نباید بدونم از کجا اومده؟؟؟؟
_ولی من ن...خب ب هر دلیلی ممکنه ی شارژر گوشه ماشین شوهر ادم پیدابشه...ممکنه توی راه مسافر زده باشه...ممکنه....هزار ممکنی م ب ذهنم نمیاد ولی ممکنه باشه...اخه شارژر ام شد دلیل شک کردن؟؟؟؟؟
_بستگی ب واکنش طرف ام داره.....
میزنم زیر خنده:لابد طرف وقتی فهمیده خانمش توی ماشینش شارژر پیدا کرده دو دستی زده توی سرش ک:وااااااااااااای خاک ب سرمممم....پیداشششش کردییییی؟؟؟
با این حال....برایم جالب بود....همیشه فکر میکردم رفقای بابا...همه کارمندها...ادم های سالمی هستند....و اکر سروگوششان هم بجنبد....حداقل با یک چیز مسخره مثل شارژر دستشان رو نشود...
این جورادم ها...ب نظرم فرو رفتنشان هم باید با افتخار باشد...
چ بگویم والا