...دلتنگی هایم...

گاهی وقت ها یه حرف هایی کنج دلت میشینه که تا پروازشون ندی آروم نمی گیری... اینجا پشت بوم دل منه...

یک دنیا اشک...

سلام....

تو وبلاگ قبلی همیشه میگفتم کاش هیشکی کامنتا و پستامو نمیخوند تا هرچی دوست داشتم مینوشتم....بدون ترس از چیزی....حالا....میگم کاش ی نفر بود...ک دلداریم میداد....همیشه مرغ همسایه غازه....

میدونین....خوشی ها همه زودگذرن...همیشه فقط برای ی نصفه روزن....حتی ب ی روز نکشیده تموم میشن...

بابا نذاشت....

فقط چون خیابونی ک خیریه توشه بالاشهره....ادماش ازاون ادمان....ب بابا گفتم تو بخشی ک من کار میکنم همه چادرین....همه خانمن....دروغ گفتم....اگه منظورم بخش روابط عمومیه ک اقای شایان و دوتا اقای دیگه توش بودن....و ی خانم هم مانتویی بود....اگه منظورم بخش گردشگریه ک توش کار میکنم ک اصلا خانمی درکار نیست....منم و....اون پیرمرده و....اقای نمیدونم چی چی پور....

بابا نذاشت.....و قلب منو شکست....حاج اقا تازه بحث ولایتو پیش کشیده.....ولایتی ک میگه هر حرفی بابا گفت....خانم معلم باید بگه چشم......و من گفتم چشم....و اشک ریختم و گفتم چشم....

یاد همه اون ذوق ها....همه نقشه هایی ک ظهر کشیده بودم....حالمو بد میکنه...خیلی بد.....

۰ موافق ۰ مخالف
سلام
مقام معظم رهبری دیشب در جمع دانشجویان به دفاع صریح و بدون تقیه از نظام جمهوری اسلامی تاکید کردند.
آیا شما هم مثل ما حمایت صریح و بدون تقیه خود را از نظام جمهوری اسلامی اعلام می‌کنید؟
اگر پاسخ مثبت است حمایت خود را با نظر مثبت خود و لایک کردن این یادداشت اعلام کنید و اگر پاسختون منفی است، علت آن را در نظرات این مطلب با ما به اشتراک بگذارید تا در مورد آن بحث کنیم
پس منتظر حضور شما در سرباز صفر هستیم.
http://sarbaz0.blog.ir/post/1394
http://sarbaz0.blog.ir
منتظر نظر شما هستم
راستی اگر از وبلاگ خوشتون اومد دنبالمون کنید
التماس دعا
:(
معمولا چیزایی که انتظارشونو نداریم، همیشه منتظر ما هستن متاسفانه:|
حال بد مال اوناییه که هیچ دلیلی برای خوشحالی ندارن... ولی همیشه یه دلیلی واسه خوشحالی وجود خواهد داشت. و اگه ما نتونیم یه دلیل واسه شادی پیدا کنیم، ینی یه مرده ی متحرکیم فقط.
مطمئنا این اتفاق خیلی ناراحتتون کرده. ولی مطمئنا یه اتفاق بهتر منتظره...چون شما اون کاری رو کردین که ’اون‘ خواسته... پس خودش حواسش هست:)))))))
خانوم معلم مهربون:)))))
چه سریع دختر خاله شدم...بچه م بچه های قدیم:|

حتی وقت نکردم برم پیرمرده رو بزنم....من ک فراموش میکنم....فقط....هرازگاهی یادم میادو....
اره.....امروز رفتم برا خودم ابرنگ و مقوا و قلمو خریدم....بیستومن شدددددددددد.....بییییییییسسسسسستتتتتتت تووووومن....

ان الله مع الصابرین

:'(
انشاالله....

بعضی مخالفتای پدرا واقعا آدمو فرسوده و منزوی میکنه:/

دیگه گذشششششت... خدا نگهدار اقای شایان.....خدانگهدار اقای نمی دونم چی چی پورررر......صندلی و میز کامپیوترم.....:'(

ان شاء الله چیزای بهتری در انتظارتن، بجنگ با کل دنیا... این آخرین نتیجه ای هست که من اغلب میگیرم.

انشاالله...:-)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سلام ...
به وبلاگ من خوش اومدین ...
اینجا یه دفترخاطرات روزانه است ...
و پر از حرفای چرت و پرت دل یه دانشجو...
و محدودیت هاش...
...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان