ببینم شما چقدراز بانکی ها متنفرید؟
من چقدر باید زندگی پراز فقرمان را تعریف کنم ک بدانید یک رییس شعبه همیشه پولدار نیست؟
بابا پول نداشت....
ان موقع ها کارمند بود....
مامان میگوید یک باز فلانی امده بود خانه مان و ما قند نداشتیم ک کنارچایی اش بگذاریم....
خانه قبلی مان همسایه اش یک کبوترباز بود.....خانه قبلی مان در بدترین محله شهر بود...گاهی وقت ها بابا ما را میبرد ک خانه قبلی مان را ببینیم....همان ک باید یکوری از کوچه اش رد بشوی...
یک دور ما توی فقر مطلق زندگی کردیم....
کل خانواده با قناعت و پس انداز بزرگ شدند...
ک حالا رسیده ایم ب اینجا...
چهارپنج سال است بابای من رییس شعبه شده است....
ماشین ما پراید است....
من نمیدانم چرا در مورد بانکی ها هرچه دلتان میخاهد میگویید.....
من نمیدانم واقعا...
و دلم میگیرد از این ک جای ما نیستید...و قضاوت میکنید....