...دلتنگی هایم...

گاهی وقت ها یه حرف هایی کنج دلت میشینه که تا پروازشون ندی آروم نمی گیری... اینجا پشت بوم دل منه...

دوران ندیدن تمام شد....


دوران ندیدن تمام شد....رفتم پیش دکتر....فقط خاستم بگویم بیا این هم عکس....نمیخاستم عمل کنم ک....ناقلا شماره بابا را گرفت و گفت شنبه دو هفته دیگر عمل می کند.....

اگر ناخوانا و شکوفه مینویسم بخاطر این است ک توی چشمم قطره ریخته اند....کلا نمیبینم....

توی مطب دکتر عاقاهه گفت بروم بنشینم پشت دستگاه.....من هم نشستم ولی جایی برای گراشتن چانه نداشت....یکهو عاقاهه گفت اینجا جای من است....انور بنشین......خخخخخ....ابرو برایم نماند....خلاصه این ک کمی هیجان زده هستم...اتفاق جالبی قرار است بیفتد....

۰ موافق ۰ مخالف
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سلام ...
به وبلاگ من خوش اومدین ...
اینجا یه دفترخاطرات روزانه است ...
و پر از حرفای چرت و پرت دل یه دانشجو...
و محدودیت هاش...
...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان