دارم گریه میکنم....
سرم را پایین می اندازم...دستم را روی ص گوشی میگذارم و گریه میکنم....
درد دندان عقل نیست....
شکست عشقی هم نخورده ام...
چیز متاثر کننده ای ن خانده ام و ن شنیده ام....
هیچ....
فقط زیر منت یک نفر رفته ام...
و دارم گریه میکنم....
ک چرا مدام برایشان مینویسم ببخشید ک مزاحمتان شدم.... و فرد مقابل هفت روز است ک یک لنگه پا نگه ام داشته است....هرچند قلبا دوستم داشته باشد...
گفت نتوانسته....گفت سرش درد میکند....گفت دستش لای در گیر کرده و مثل چی میسوزاندش....
گفتم حالا خوب هستید؟
گفت مگر برایت فرقی هم می گند...
و من گفتم....تف....
تف ب این رابطه استاد و شاگردی...
و من مثل همیشه فقط یک چیز گفتم....
ببخشید ک مزاحمتان شدم....
همین....