شنبه ۱۳ شهریور ۹۵
امروز سر کلاس فقط در گوش ز خانم میگفتم استغفرالله....یک خانمی داشتند داستانشان را میخاندند ک دوز استغفراللهی اش بالابود....و ما هرچه زیر لب این واژه (ک واقعا اگر نبود دغ میکردم) را تکرار میکردیم تمامی نداشت...و استاد شروع کردند ب مسخره کردن...چهارزانو روی صندلی شان نشسته بودند و اهان...اگر فلان شد پس پسره چرا رفت...و بعد از ماجرا چرا دختره فلان شد....و من...توی گوش زخانم مدام زمزمه میکردم واژه موردنظرم را...و همه میخندیدند..و من هرکاری میکردم پشت جسه ریز زخانم قایم نمیتوانستم بشوم....بس است....اه...