شنبه ۳۰ مرداد ۹۵
نمیدونم از شنیدن اسم داستان تو این وب حالتون بد میشه یا نه...
داستان اصفهانو تموم کردم....اون خودسوزیه نه ها...این یکی جدیده .... و خب وقتی میخای براساس ی مولفه چیزی بنویسی کارت سخت میشه.... خب این ک جوری بنویسید ک فقط هدفتون نشون دادن ی مکان باشه و نخاید تو داستانتون این بخش مشخص باشه واقعا سخته...
و داستان من....تمام تکیه اش رو لحن و حرف های نقش اصلیه....چون اصلا با این شرایط داستان خیلی قوی ای درکار نیست...و باید بگم ممکنه لحن حرف زدن نقش اصلی توسط اساتید پسند نشه و این یعنی کل داستان میره توی سطل اشغال.....
و من میترسم سرش....
و حالم بده امروز...یعنی چی میتونه بشه؟