حالم خوب نیست.....داستان اصفهان تمام شد ولی پراز سیاه نمایی است...
یک خبر بد برای خودم دارم.....یک سال تمام است ک توی باغ غین کلاس میروم....و امروز برای اولین بار فهمیدم.....کلاسی ک کل این سال ها دنبالش میگشتم کلاس اقای سین ب است....همانی ک قیافه اش شبیه بابک زنجانی است...ولی ز خانم بهم خندید ک خانم معلم....کلاسی ک از ده جلسه,سه جلسه اش را نیامده ای را اصلا نیا....و من از غصه ترکیدم....جلسه اولش امروز بود.....دوست داشتم بروم....از مامان اجازه خاستم....مامان نگاهم کرد:حالا؟تو این موقعیت؟ بغیر از امروز دو جلسه دیگرش را هم بخاطر این ک طرح ولایت هستم نمیتوانم بیایم....واقعا درد اور است...چقدر دلم بال بال میزند برای این کلاس....خدای من....