...دلتنگی هایم...

گاهی وقت ها یه حرف هایی کنج دلت میشینه که تا پروازشون ندی آروم نمی گیری... اینجا پشت بوم دل منه...

پست جدید.....

حس پست گذاشتن دارم این چند روز....

تاحالا شده به عروسی خودتون فکر کنین؟این ک چ عروسی ای میخاین بگیرین؟؟؟ 

ولی من....هربار ک میام ب عروسی خودم فکر کنم ی ذغال سیاه برمیدارم و میکشم روی تمام افکارم.... ی پارچه سیاه میکشم روی ذهنم...

از عروسی خاطره خوبی ندارنم....

وسط عقد سین خونمون اتیش گرفت.... توی عروسی سین من عزادار بودم....نه ک کسی رو از دست داده باشیم....نه....ولی.....نمیشه همه چیزو گفت.....

عروسی میم ام کلی دردسر داشت....

امروز یکی از رفقا نوی وبلاگش نوشته بود هفته دیگه عروسی داداششه....و من تنم مور مور شد....

و دوباره حالم بد شد....

و دوباره ی عالمه شعله اتیش اومد جلوی چشممم....و صدای جیغ مهمونا....

من ب هیچ وجه برای خودم عروسی نمیگیرم...از هرچی عروسیه متنفرم....از هرچی بچه اس متنفرم...

بچه میم خیلی خوشگل و شیرینه.....ولی وقتی یاد اون روز میفتم....ک چقدر زار زدم...ک چقدر اذیتمون کرد...وقتی یاد اون روزای پراز استرس می افتم....

متنفر میشم از مسبب این حال بد....

من ادم افسرده و بدبختی نیستم....اتفاقا اونقدر شادم ک هیچ کس فکر نمیکنه نویسنده این وب باشم..... این وبلاگ فقط ی جاییه ک دردامو توش بنویسم....ک جاهای دیگه شاد باشم....



یک سوال؟چرا تو هر اتفاقی ی نکته کوچولوی منفیشو اونقدر بلد میکنیم ک تا یک نفر مثلا میگه عروسی یاد بدبختی هامون می افتیم؟ با خودمم.....از این ب بعد میخام....از هر اتفاق....حتی شده ی کووووچووووولوووو.....خاطره خوب  تو ذهنم داشته باشم....

نفس عمیق یادتون نره....


پ ن:تمرینات مدیتیشن استاد رو انجام نمیدم.....اخه هربار نفس عمیق میکشم خمیازه ام میگیره.... رشته افکارم پاره میشه....خخخخخخ

۰ موافق ۰ مخالف
نوچ فکر نمی کنم
عقد شما اتیش گرفت

عقد سین...

خب قرار نیست که همه عروسیا عین هم بشن...
البته منم عروسی دوست ندارم...ینی عروسیای الانو دوست ندارم و البته دلیلم خیلی با شما فرق داره خخخخخ
ولی من وقتی به عروسی خودم فکر میکنم، واقعا افسردگی میگیرم. چون نمیدونم باید چیکار کنم که تو یه عروسی بدون آهنگ و رقص، به مهمونایی که همشون رقاصن خوش بگذره:|

حالا کی عروس میشین ما بیایم عروسی شیرینی بخوریم؟؟؟؟ دییییییییی:

خب حالا هراز گاهی از خوشحالیاتونم بنویسین خب... دی:

+ با نفس عمیق خمیازتون میگیره؟؟خخخخخخ

قراره رفتگر سر کوچه بیاد...انشاالله هر وقت جواب مثبت بش دادم ی جشنم بصورت مجازی میگیرم اینجا........خخخخخخ
این عروسی ای ک میخای بگیری رو ما برای میم گرفتیم.....ب مولودی خون هم گفتیم هر کی پاشد بیاد وسط با ضرب اهنگ شما....دیگه نخونین ک ضایع شه اون وسط بره بشینه....
اره....مینیویسیم...
اره....امتحان کن.....من ی بار تومدم سر کلاس بگم گفتم حالا بهم میخندن......

نری راس راسی به رفتگر سر کوچتون پیشنهاد ازدواج ندی خخخخخخ

نهایت افسردگی اونجاس ک رفتگر سر کوچه نداریم....;-)

توهم میزنی 0_0

ایش....خب باید یک نفر را میگفتم دیگر.....بروم سراغ ان بمده خدای قصاب خوب است؟؟؟؟

با قصاب جماعت شوخی نکن ساتور دارن خطر ناکن

خیلی چشم و دل پاک ان...من از کنار مغازه شون رد میشم بیشتر تو مغازه را نگاه میکنم تا این ک ایشون بیرونا......خخخخ

خخخخخخخخخ
شاید باشه نمی دونم

;-)

من که اصلا به ازدواج فکر نمیکنم:/ ترجیح میدم خودم رو با ددس و کار مشغول کنم.

موفق باشی...منتهی بحث سر ی چی دیگه بود...
چرا فک نمیکنی؟
ب قول خودمون: خبس ک...
ههههههه

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سلام ...
به وبلاگ من خوش اومدین ...
اینجا یه دفترخاطرات روزانه است ...
و پر از حرفای چرت و پرت دل یه دانشجو...
و محدودیت هاش...
...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان