...دلتنگی هایم...

گاهی وقت ها یه حرف هایی کنج دلت میشینه که تا پروازشون ندی آروم نمی گیری... اینجا پشت بوم دل منه...

حضرت سلیمان....

هرچند سین میخنده و میگه چراچشماش ابیه و ریش هاش روهم سشوار زده....خخخخ

۱ موافق ۱ مخالف
این الان حضرت سلیمانه!!!!!

دیدیییییییین؟؟؟؟دوستان ندیده بودن......

همچین تعجب میکنن ملت، انگار دیدن حضرت سلیمان رو و میدونن این مطابق با دیده هاشون نیست:)))))
قشنگ کشیده شده

ممنوووووووون....
اخه مامانمم میگه با دماغش هندونه قاچ میکنه و لباش ام پروتز کرده.....خخخخخخخ..... ی جوری گفتی قشنگه ک ناامید شدم...خخخخ 

عههههه...امتحانی اومدم این دفه بازش کرد ^_^
خیلی خوب شده که... 
میگم خوشگل بوده حضرت سلیمانم دییییییی:
من احساس میکنم اون ور، دقیقا جایی که حضرت سلیمان داره نگاه میکنه یه چیزی هست که کاتش کردین..‌ خبریه ؟؟؟ چیزیه که ما نباید ببینیم؟؟؟بلقییییییس؟؟؟
دیییییییییی:
من نهایت هنرم با آبرنگ اینه که انگشتمو آبرنگی کنم مثل مهد کودک باهاش نقاشی بکشم خخخخخ

خیلی خوب کشیدین اییییییول=)

این تمرینیه....رو ی تیکه مقوا کشیده بودم....برا این کاتش کردم ک اسمم ام پاش بود;-)
اپیزودیه ک حضرت سلیمان انگشت مبارک رو اوردن بالا....هد هد ام نشسته داره از صبا میگه.....خخخخخ
خوشگله واقعا؟؟؟؟؟مممنووووووووون....:-)

دماقو خوب دراوردی اتفاقا، لب رو هم که قرمز نکردی توی چشم باشه، بنظرم قشنگه. به دل من که نشست:)

خخخخخخخ مرسی.....اینو برا کشیدنش ی بار ام پاک کن مصرف نکردم.......ولی بلقیسسسسس....کشت منو بلقیس....اخرشم انگار خورده تو دیوار.....خخخخ
مرسی بابت دلدارییییی....ماچچچچچچ

واووووو...کی دیسلایک زده برا حضرت سلیمانم.....
مشکل داره بگین...;-)
بلقیسم بذار ببینیم:)))

زشته بنده خدا...

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
سلام ...
به وبلاگ من خوش اومدین ...
اینجا یه دفترخاطرات روزانه است ...
و پر از حرفای چرت و پرت دل یه دانشجو...
و محدودیت هاش...
...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان